یکی از نزدیکان بها الدینی می گوید:روزی به اتفاق آقا وارد قبرستانی شدیم.
روش همیشه ایشان این بود که در ابتدای قبرستان می ایستند و سوره فاتحه ای برای صاحبان قبور قرائت می فرمودند.
اما آن روز دیدم چند قدمی طی کردند و در آن طرف گورستان بر سر قبری ایستادند.
چند لحظه مکث کرده.
فرمودند:همین جا می نشینیم.
چندین دقیقه بر سر قبر نشستند.
سپس با هم حرکت کردیم.از قبرستان خارج شدیم.
پس از مدتی سوال کردم که آیا علت خاصی داشت که بر سر آن قبر نشستیم؟
فرمودند: