یابو برش داشته !
یابوی اخته و مرد كوسه سن و سالشون معلوم نیست !
یابوی پیش آهنگ آخرش توبره كش میشه !
یا خدا یا خرما !
یاربد، بدتر بود از یار بد !
یارب مباد آنكه گدا معتبر شود !
یار در خانه و گرد جهان میگردیم !
یارقدیم ، اسب زین كرده است !
یار، مرا یاد كنه ولو با یك هل پوك !
یا زنگی زنگ باش یا رومی روم !
یا علی غرقش كن منهم روش !
یا كوچه گردی یا خانه داری !
یا مرد باش یا نیمه مرد یا هپل هپو !
یا مرگ یا اشتها !
یا مكن با پیلان دوستی/یا بنا كن خانه در خورد پیل ![سعدی]
یعنی كشک !
یكی رو تو ده راه نمی دادند سراغ كدخدارو می گرفت !
یک ارزن از دستش نمی ریزه !
یک مرده بنام به كه صد زنده به ننگ !
یک انار و صد بیمار!
یک بز گر گله را گر میكند !
یكخورده شاخ بهتر از هزار ذرع دمه !
یک داغ دل بس است برای قبیله ای !
یكدم نشد كه بی سر خر زندگی كنیم !
یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب !
یک بار جستی ملخه، دو بار جستی ملخه، آخر به دستی ملخه !
یه بام و دو هوا !
یه پا چارق،یه پا گیوه !
یه پاش این دنیا یه پاش اون دنیاست !
یه پول جیگرک سفره قلمكار نمیخواد !
یه تب یه پهلوان و میخوابونه !
یه تخته اش كمه !
خل و كم عقل است !
یه جا میل و مناره را نمی بینه یه جا ذره رو در هوا میشماره !
یه مثقال گه توی شكمش نیست میخواد به شمس العماره برینه !
یه چیز بگو بگنجه !
یه حموم خرابه چهل تا جومه دار نمیخواد !
یه خونه داریم پنبه ریسه ، میون هفتاد ورثه !
یه دست به پیش و یه دست به پس !
یه دست صدا نداره !
یه دستم سپر بود،یه دستم شمشیر،با دندونام كه نمیتونم بجنگم !
یه دیوانه سنگی به چاه میندازه كه صدعاقل نمیتونه بیرون بیاره !
یه روده راست توی شیكمش نیست !
یه روز حلاجی میكنه سه روز پنبه از ریش ور میچینه !
یه سال بخور نون و تره صد سال بخور نون كره !
یه سال روزه بگیر آخرش با فضله سگ افطار كن !
یه سوزن بخودت بزن و یه جوالدوز به مردم !
یه سیب و كه به هوا بندازی تا بیاد پائین هزار تا چرخ میخوره !
یه شكم سیر بهتر از صد شكم نیم سیر !
یه عمر گدائی كرده هنوز شب جمعه رو نمیدونه !
یه كاسه چی صد تا سرناچی !
یه كفش آهنی میخواد و یه عصای فولادی !
یه كلاغ و چهل كلاغ !
یه گوشش دره یه گوشش دروازه !
یه لاش كردیم نرسید دو لاش كردیم كه برسد !
یه مرید خر بهتر از یه ده شیش دانگ !
یه مو از خرس كندن غنیمته !
یه مویز و چل قلندر !
یه نه بگو،نه ماه رو دل نكش !
یه وقت از سوراخ سوزن تو میره یه وقت از در دروازه تو نمیره !
یكی به نعل و یكی به میخ !
یكی چهارشنبه پول پیدا میكنه یكی گم میكنه !
یكی كمه، دوتا غمه ،سه تا خاطر جمه !
یكی مرد و یكی مردار شد یكی به غضب خدا گرفتار شد !
یكی گفت: مادرم را میفروشم.گفتند :كه چطور مادرت را میفروشی؟ گفت : قیمتی میگم كه نخرند!
یكی میمرد ز درد بینوایی-یكی میگفت خانوم زردک میخواهی؟!
یكی نون نداشت بخوره پیاز می خورد كه اشتهاش واشه !
:: موضوعات مرتبط:
داستان بلند ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1079
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4