از سرجان بهر پیـوند کسان برخاستم
چون الف در وصل دلها از میان بر خاستم
واژگون هر چند جام روزیم چون لاله بـود
از کنار خوان قسمت شادمان برخاستم
بــزم هستی را فرض مهر فروزان تــو بـود
همچو شبنم چهره چون کردی عیان برخاستم
همچو بلبل با گــران جانان ندارم الفتی
طوطیان چون لب گشودند از میان برخاستم
از لگد کـوب حـواث عمــــر دیگر یافتم
چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم
طاقت دم سردی دوران ندارم همچو گل
دربهار افکنده رخت ودر خزان بر خاستم
آزمودم عیش راحت را بـه کنج دام تـو
از سر جولانگه کون ومکان بر خاستم
صحبت شورده حالان مایه شوریدگی است
با امین هر گه نشستم بی امان برخاستم
مقام معظم رهبری
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 850
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0