رباید دلبــر از تـو دل ولی آهسته آهسته
مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته
سخن دارم ز استــــادم نخـــواهد رفـت از یـادم
که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته
تحمّل کن که سنگ بی بهایی در دل کوهی
شود لعل بسی قابل ولی آهستـه آهستـه
مزن از نا امیدی دم که آنطفل دبستـانی
شود دانشور کامل ولی آهسته آهستـه
سحرگاهی دل آگاهی چه می نالید از حسرت
که آه از عمـر بی حاصل ولی آهستـه آهستـه
خرامـان بگــــــذرد از خطّه ی ایـــران غــزلهایـم
بهند و سند کشد محمل ولی آهسته آهسته
بلطف پیــر میخــانه حسن بگرفت پیمانه
بامیدش شده نائل ولی آهسته آهسته
ديوان اشعار علامه حسن زاده