پند اول
بـوقلمونی،گاوی بدید و بگفت: در آرزوی پــروازم اما چگونه،نـدانم.
گاو پاسخ داد:گر ز تپاله من خوری قدرت بر بالهایت فتد و پـرواز كنی.
بوقلمون خورد و بر شاخی نشست.
تیراندازی ماهر،بوقلمون بر درخت بدید.
تیری بر آن نگون بخت بینداخت و هلاكش نمود.
نتیجه اخلاقی
با خوردن هر گندی شاید به بالا برسی،لیک در بالا نمانی
=====
پند دوم
گنجشكی از سرمای بسیار قدرت پـرواز از كف بداد و در برف افتاد.
گاوی گذر همی كرد و تپاله بر وی انداخت.
گنجشک ز گرمای تپاله جان بگرفت و به آواز مشغول شد.
گربه ای آواز بشنید،جست و گنجشک به دندان بگرفت و بخورد.
نتیجه اخلاقی
هر كه گندی بر تو انداخت،حتماً دشمن نباشد.
هر كه از گندی بدر آوردت،حتماً دوست نباشد.
گر خوشی،دهان ببند و آواز،بلند مخوان.
====
پند سوم
خرگوش از كلاغی بر سر شاخه پرسید
كه آیا من نیز میتوانم چون تو نشسته،كار نكنم؟
كلاغ پاسخ داد: چرا كه نه
خرگوش بنشست بی حركت.
روباهی از ره رسید و خرگوش بخورد.
نتیجه اخلاقی
لازمه ی نشستن و كار نكردن بالا نشستن است.
:: موضوعات مرتبط:
ادبیات ,
,
:: بازدید از این مطلب : 476
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0