جبران نقص
لبعض مواليه:عاتب فلانا و قل له:ان الله اذا أراد بعبدخيرا اذا عوتب قبل.[تحف العقول،ص481]
امام علی النقی عليه السلام به يکی از دوستانش فرمود:
فلانی را تـوبيخ کن و به او بگو:خداوند چون خير بنده ای خواهد،هر گاه توبيخ شود،بپذيرد.[و در صدد جبران نقص خود برآيد]
جايگاه اجابت دعا
ان لله بقاعا يحب أن يدعی فيها فيستجيب لمن دعاه و الحير منها.[همان،ص 482]
خدا را بقعه هاست که دوست دارد در آنها دعا شود تا دعای کسی را که وی را خوانده است به اجابت رساند،و بارگاه امام حسين عليهالسلام از آن جمله باشد.
خدا ترسی
من اتقی الله يتقي،و من أطاع الله يطاع،و من أطاع الخالق لم يبال سخط المخلوقين،و من أسخط الخالق فلييقن أن يحل به سخط المخلوقين.[پيشين،ص 482].
هر کس از خدا بترسد،مردم از او بترسند،و هر که خدا را اطاعت کند،از او اطاعت کنند،و هر که مطيع آفريدگار باشد،باکی از خشم آفريدگان ندارد،و هر که خالق را به خشم آورد،بايد يقين کند که به خشم مخلوق دچار می شود.
اطاعت خيرخواه
من جمع لک وده و رأيه فاجمع له طاعتک.[همان،ص 483.].
هر که دوستی و نظرنهايی اش را برای تـو همه جانبه گرداند،طاعتت را برای او همه جانبه گردان.
اوصاف پروردگار
ان الله لا يوصف الا بما وصف به نفسه.و أنی يوصف الذی تعجز الحواس أن تدرکه و الأوهام أن تناله و الخطرات أن تحده و الأبصار عن الاحاطة به؟!
نأی فی قربه و قرب فی نأيه.کيف الکيف بغير أن يقال:کيف.و أين الأين بلا أن يقال:أين.هو منقطع الکيفية و الأينية،الواحد الأحد،جل جلاله و تقدست أسماؤه.[همان،ص 482.].
بيگمان که خدا،جز بدانچه خودش را وصف کرده،وصف نشود.کجا وصف شود آنکه حواس از درکش عاجز است،و تصورات به کنه او پی نبرند،و در ديده ها نگنجد؟ او با همه نزديکياش دور است و با همه دورياش نزديک.کيفيت و چگونگی را پديد کرده،بدون اينکه خود کيفيت و چگونگی داشته باشد.مکان را آفريده بدون اينکه خود مکانی داشته باشد.او از چگونگی و مکان برکنار است.يگانه ی يکتاست،شکوهش بزرگ و نام هايش پاکيزه است.
اثر بخش خداست، نه روزگار
لا تعد و لا تجعل للأيام صنعا فی حکم الله.[تحف العقول،ص 483.].
از حد خود تجاوز نکن و برای روزگار هيچ اثری در حکم خدا قرار نده.
نتيجه ی بی اعتنايی به مکر خدا
من أمن مکر الله و أليم أخذه،تکبر حتی يحل به قضاؤه و نافذ أمره،و من کان علی بينة من ربه هانت عليه مصائب الدنيا و لو قرض و نشر.[همان،ص 483].
هرکه از مکر خدا و مؤاخذه ی دردناکش آسوده زيد،تکبر پيشه کند تا قضای خدا و امر نافذش او را فراگيرد،و هر که بر طريق خداپرستی،محکم و استوار باشد،مصائب دنيا بر وی سبک آيد و اگر چه مقراض شود و ريز ريز گردد.
تقيه
لو قلت ان تارک التقية کتارک الصلوة لکنت صادقا.[همان،ص 483].
اگر بگويم کسی که تقيه را ترک کند مانند کسی است که نماز را ترک کرده،هر آينه راست گفته ام.
شکر و شاکر
الشاکر أسعد بالشکر منه بالنعمة التی أوجبت الشکر لأن النعم متاع و الشکر نعم و عقبي. [تحف العقول،ص 483].
شخص شکرگزار،به سبب شکر،سعادتمندتر است تا به سبب نعمتی که باعث شکر او شده است؛ زيـرا نعمت ها کالای دنيايند ولی شکر،هم نعمت دنياست و هم نعمت آخرت.
دنيا جايگاه آزمايش
ان الله جعل الدنيا دار بلوی و الآخرة دار عقبی و جعل بلوی الدنيا لثواب الآخرة سببا و ثواب الآخرة من بلوی الدنيا عوضا.[همان،ص 483].
همانا که خداوند دنيا را سرای امتحان و آزمايش ساخته و آخرت را سرای رسيدگی قرار داده است،و بلای دنيـا را وسيله ی ثـواب آخرت،و ثـواب آخرت را عوض بلای دنيـا قرار داده است.
ستمکار بردبار
ان الظالم الحالم یکاد أن یعفی علیه بحلمه.وان المحق السفیه یکادأن یطفیء نورحقه بسفهه. [همان،ص[ 483
به راستی ستمکار بردبار،بسا که به وسیله ی حلم و بردباری خود از ستمش گذشت شود، و حق دار نابخرد بسا که به سفاهت خود نـور حق خویش را خاموش گرداند.
آدم بی شخصیت
من هانت علیه نفسه فلا تأمن شره.[تحف العقول،ص[483
هر که خود را سبک شمارد از گزند او ایمن مباش.
دنیا جایگاه سود و زیان
ألدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر آخرون.[همان،ص[483
دنیــا بازاری است که گروهی در آن سود برند و دسته ای زیان ببینند.
حسد و خودخواهی
ألحسد ماحق الحسنات،و الزهو جالب المقت،و العجب صارف عن طلب العلم وداع الی الغمط و الجهل،و البخل أذم الأخلاق و الطمع سجیة سیئة.[مسند الامام الهادی،ص[302
حسد،نیکویی ها را نابـود سازد،و دروغ،دشمنی آورد،وخودپسندی،مانع ازطلب دانش و خواهنده ی خواری و جهل گـردد،و بخل،ناپسندیده تـرین خلق و خوی است،و طمع،خصلتی ناروا و ناشایست است.
جایگاه حسن ظن و سوء ظن
اذا کان زمان العدل فیه أغلب من الجور فحرام أن یظن بأحد سوء حتی یعلم ذلک منه،و اذا کان الجور أغلب فیه من العدل فلیس لأحد أن یظن بأحد خیرا ما لم یعلم ذلک منه.[همان،ص [304
هرگاه در زمان های عدل بیش از ظلم رایج باشد،بدگمانی به دیگری حرام است،مگر آن که [آدمی]بدی از کسی ببیند.و هر گاه در زمان های ظلم بیش از عدل باشد،تا وقتی که[آدمی] خیری از کسی نبیند،نباید به او خوشبین باشد.
بهتر از نیکی و زیبـاتر از زیبایی
خیر من الخیر فاعله،و أجمل من الجمیل قائله،و أرجح من العلم حامله،و شر من الشر جالبه،و أهول من الهول راکبه.[مسند الامام الهادی،ص [304
بهتر از نیکی،نیکوکار است،و زیباتر از زیبایی،گوینده ی آن است،و برتر از علم،حامل آن است،و بدتر از بدی،عامل آن است،و وحشتناک تر از وحشت،آورنده ی آن است.
توقع بیجا
لا تطلب الصفا ممن کدرت علیه،و لا الوفاء لمن غدرت به،و لا النصح ممن صرفت سوء ظنک الیه، فانما قلب غیرک کقلبک له.[همان،ص[305
از کسی که بر او خشم گرفته ای،صفا و صمیمیت مخواه،و از کسی که به وی خیانت کرده ای وفا مطلب،و از کسی که به او بدبین شده ای انتظار خیرخواهی نداشته باش،که دل دیگران برای تـو همچون دل تـو برای آنهاست.
برداشت نیکو از نعمت ها
ألقوا النعم بحسن مجاورتها و التمسوا الزیادة فیها بالشکر علیها،واعلموا أن النفس أقبل شیء لما أعطیت و أمنع شیء لما منعت.[همان،ص 305.[
نعمت ها را با برداشت خوب از آنها به دیگران ارائه دهید و با شکرگزاری افزون کنید،و بدانید که نفس آدمی رو آورنده ترین چیـز است به آنچه به او بدهی،و بازدارنده ترین چیز است از آنچه که از او بازداری.
خشم به زیردستان
ألغضب علی من تملک لؤم.[مسند الامام الهادی،ص [304
خشم بـر زیــردستان از پستی است.
:: موضوعات مرتبط:
حدیث ,
,
:: بازدید از این مطلب : 312
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2