کاش بیایم برای بی پناها سایبون باشیم
با دلای شکسـته کمی مهـــربـون باشیم
کاش بیایــم به باغبونا کمی حرمت بذاریم
احتـــــــرام دلای شکســـته رو نـگه داریم
کـاش به مهــــربون تـرا دینمونو ادا کنیم
سهم خوشبختیمونو وقف بزرگترا کنیم
کاش یه کاری بکنیم که خستگی ها در بشه
مرهمی بشیــــــم که زخــــم آدما بهتـر بشه
کاش که شاخه ی درخت زندگی رو نشکنیم
هفتــه ای یـه بـار بـه باغبـونامـون سر بـزنیـم
کاش که پاک کنیم تموم اشکایی که جاریه
خوب نگه داریــــم چیـزی که واسه یادگاریه
کاش دس پـــرنده های بی پنـاهو بگیـریم
تـوی آسمون بریــــــم دامـن ماهـو بگیریم
کاش با مهـــربونیمون غصـــه ها رو کـم بکنیم
رشته های عشق رو تا همیشه محکم بکنیم
کاش بشینیـم پای صحبت اونا که بی کسن
اگــــه درد دل کنــن به آرزوشــون می رسن
کاش تـو عصـری که همش سنگیه و آهنیه
بگیــــم از چیــــزایی که خـوبه ولـی رفتنیه
کاش هنوز دیر نشده قدر همو خوب بدونیم
نکنـه دیــــــر بشـه تـا ابـد پشیمـون بمونیم
کاش که این یه جمله هیچ موقع ز یادمون نره
آدمـی چه بـد باشه چه خوب باشه مسـافره
مریم حیدر زاده
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 320
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0