پاسخ رندانه دكتر علی شریعتی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



 

وقتی سخنـرانی بـود همه می‌آمدند،نمی‌شد جلودارشان شد،با حجاب و بی‌حجاب،آنوقت مخالفین خرده می‌گرفتند كه: چرا عده‌ای دختـر با مینی‌ژوپ می‌آیند پای سخنرانی‌تان؟!

دكتر هم جواب زیركانه‌ای می داد: آخه اونا بَـد میان،شما چرا نِگاه می‌كُنین؟

هفتادوچهارمین عنوان ازمجموعه«كتاب‌دانشجویی» باعنوان «علی شریعتی» نگاهی به زندگی و مبارزات دكتر علی شریعتی از سوی انتشارات میراث اهل قلم منتشر شد.

این كتاب كه در شمارگان 2500نسخه منتشر شده است،در قالب داستانک هایی جذاب از زندگی و مبارزات دكتر شریعتی در كنار ذكر برگزیده‌ای سخنان و پندهای این چهره محبوب نسل‌های مختلف كشور،در 96صفحه به زیور طبع آراسته شده است.

كتاب كه ضمیمه‌ای از برخی سخنان بزرگان از جمله امام راحل(ره)،شهید بهشتی،رهبر انقلاب و شهید چمران در مورد دكتر شریعتی را نیز در خود جای داده،با سروده‌ای از مرحوم شریعتی برای امام خمینی(ره) به پایان می رسد.

                                                     

بخش‌هایی از این كتاب

فحش بده تا آزادت كنم      

صدای ضجّه‌هایش را به وضوح می‌شنیدم،لابه‌لای بازجویی،اسم شریعتی هم از زبان دختـر دانشجو شنیده می‌شد.
نزدیک های غروب صدای در سلول خبر از ورود زندانی جدید می داد،از گفتگوی ماموران ساواک فهمیدم علی شریعتی است.

هنوز صدای بازجویی دختـرک از سلول روبه‌رویی به گوش می‌رسید:

ـ دكتر شریعتی تو رو به این روز انداخته،اگه به شریعتی فحش بدی آزادت می‌كنم.
این صدای زمخت شكنجه‌گر ساواک بود كه هر لحظه بلندتر می‌شد،دختر از حضور علی در چند سلول آن طرف‌تر بی‌خبر بود فقط فریاد می‌زد: من فحش بلد نیستم،بلد نیستم.

دكتر میله‌های سلول را با یک دستش می‌فشرد و با دست دیگر به میله‌ها می‌كوفت، رنگ از رخسارش پریده بود، ناگهان خطاب به دختر فریاد كشید:
ـ شریعتی منم دخترم،به من فحش بده،به من فحش بده.
صدای خفه و ناله‌های پی در پی دخترک همه را بی‌تاب كرده بود،آتش سیگار شكنجه‌گر كه به صورت دختر می‌نشست فریادش را جانسوز و ناله‌های دكتر را شدیدتر میكرد و این وضع تا سپیده‌دم ادامه داشت...

با مینی‌ژوپ پای منبر

وقتی سخنرانی بود همه می‌آمدند، نمی‌شد جلودارشان شد، با حجاب و بی‌حجاب،آنوقت مخالفین خرده می‌گرفتند كه: چرا عده‌ای دختر با مینی‌ژوپ می‌آیند پای سخنرانی‌تان؟!
دكتر هم جواب زیركانه‌ای می‌داد:
ـ آخه اونا بد میان، شما چرا نگاه می‌كنین؟
آن روز هم یكی رو به دكتر ایستاد و گفت:«آقا،شما نمی‌خوای هیچ‌كاری بكنی؟!

یه عده نسوان جلوی در جمع شدن،با یک وضع بدی!»

دكتر پرسید: یعنی باز هم یكی بی‌حجاب آمده؟
ـ نه آقا ! ولی زیر چادرش دامن پوشیده!
دكتر خندید و در حالی كه زیر چشمی نگاهش می‌كرد، گفت:
ـ مؤمن! زیـر چادر دامن پوشیدن منكر است یا از توی جمعیت زیـر چادر مردم رو دیـد زدن!؟

زنِ روز

با هم رفتیم اطراف سبزوار،گشت‌زنی توی یک دهِ كوچک.آن‌جا بود كه چشم‌مان افتاد به پیرزن كشاورز.با مختصری آب و ملک و گوسفند،صبح تا شب آبیاری و وجین و چرای گوسفندها كارش بود.شوهرش مرده بود.زن،دست تنها،چندتا پسر و دختر را فرستاده بود سر زندگی‌شان.

اول علی سرصحبت را با پیرزن باز كرد و همه‌ این حرف‌ها را از زبانش كشید؛بعد رو كرد به ما و با اشتیاق و سرخوشی گفت:«زنِ روز اینه،نه اون قرطی‌ها و عروسکها و دختر و زنهای بی‌كاره كه به اسم زنِ روز،‌قالبمون می‌كنن!»
 
 آخرين نيوز
 

عکس هایی از دکتر علی شریعتی(( تقدیم به علاقه مندان این انسان روشن فکر )

 

 




:: موضوعات مرتبط: تاریخی , ,
:: بازدید از این مطلب : 332
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : Bahram
ت : شنبه 10 فروردين 1392
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Harmonic... و آدرس bahram3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com