خستهام از اين كوير،اين كوير كور و پير
اين هبوط بی دليل،اين سـقوط ناگـزيـر
آسمان بی هدف،بـادهای بی طرف
ابرهای سربهراه،بيدهای سر به زير
ای نظـاره شگفت،ای نگـاه نـاگهـان!
ای هماره در نظر،ای هنوز بی نظير!
آيـه آيهات صريح،سوره سـورهات فصيح!
مثل خطی از هبوط،مثل سطری ازكوير
مثل شعر ناگهان، مثل گريه بی امان
مثل لحظههای وحی؛ اجتنـاب ناپذير
ای مسافر غريب در ديار خويشتن
با تو آشنا شدم،با تو در همين مسير!
از كويـــر سـوت و كـور،تا مــــرا صــدا زدی
ديدمت ولی چه دور! ديدمت ولی چه دير!
اين تويـی در آن طـرف،پشت ميله ها رهـا
اين منم در اين طرف،پشت ميله ها اسير
دست خسته مرا، همچو كودكی بگير
با خودت مـرا ببر،خستهام از اين كويـر!
قيصر امينپور
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 366
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5