پـــروانـه ام و ز شمع پروا نکنم
جز گرد حریم دوست پروا نکنم
بر گرد سر تـو،گـردم ای شمع وجود
می سوزم وعشق تو ز سر وا نکنم
تا کی به سوز و آه نشینم به راه تو
جانـم فـدای یک نظــر،گاه گاه تـو
بنشته ام به راه تو ای معدن کرم
تا افتد به چهـره زردم،نگـاه تـو
دانم بیاد مادر خود آه می کشی
کون ومکان فدای تو وسوز آه تو
در پیشگاه باب غریبت علی زدند
آن مادر شکسته دل وبی پناه تـو
مهدی بیا به مادر پهلو شکسته،گوی
مادر مگر چه بود به عالم گناه تو
که این سان شکسته سینه و بازو و پهلویت
گشته کبود صورت بهتر زماه تو
@@@$$$@@@
عاقبت عشق تو مارا به سر دار کشد
نقشه ای بود که بهر دل ما یار کشید
بلبل باغ اگر صحبت گل می طلبید
جور بسیار ببایـد ز سر خار کشید
ناز کم کن گل نازم که خریدار توام
گرچه ناز تو،صد یوسف بازار کشید
سحری جلوه نما تا رخ ماهت نگرم
انتظار تا به سحر،دیده بیدار کشید
ناله فاطمه در کوچه بلند است هنوز
از فشاری که میان در و دیوار کشید
تازیانه چو عدو بر تن زهـرا می زد
کس ندانست چه ها حیدر کرار کشید
برگرفته از مناجات های حجه السلام آقای هاشمی نژاد
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
مطالب مذهبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 502
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1