اولین زن نویسنده ایــران


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



 

سیمین دانشور یكی از نویسندگان بعد از جریان مشروطیت در ایران است كه به عنوان اولین زن ایرانی وارد عرصه‌ی ادبیات ایران شد.
سیمین، در سال 1300 در شهر شاعرپرور شیراز چشم به جهان گشود.پدرش دكتر محمدعلی دانشور.پزشک بود و مادرش قمرالسلطنه حكمت بود كه مدتی هم مدیر هنرستان دخترانه هنرهای شیراز بود و به حرفه‌ی نقاشی مشغول بود.
سیمین سه برادر و دو خواهر داشت و در خانواده‌ای اهل ذوق و هنر پرورش یافت.
دوران ابتدایی و متوسطه را در مدرسه‌ی انگلیسی «مهر آئین» به تحصیل پرداخت و در امتحانات نهایی شاگرد اول سراسر كشور شد.از همین رو، در دانشكده‌ی ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل مشغول شد و در مدرسه‌ای آمریكایی در تهران اقامت گزید.
پدرش،در سال 1320،زمانی كه سیمین موفق به اخذ مدرک لیسانس شده بود، فوت شد و با وجود درآمد مكفی پدر و ثروت مادرش،برای مدتی مجبور به كار كردن شد.از جمله كارهایی كه سیمین به آن اشتغال داشت،معاونت اداره‌ی تبلیغات خارجی و همچنین نوشتن مقاله‌ برای روزنامه‌ی ایران با نام مستعار شیرازی بی‌نام بود.برای مدت كوتاهی نیز در رادیو تهران مشغول بود.
دكتر سیمین دانشور،در سال 1327 توانست اولین مجموعه داستان‌های كوتاهش را با عنوان «آتش خاموش» منتشر كند كه برخی از داستان‌های این مجموعه شانزده قسمتی،قبلاً در روزنامه‌ی كیهان،مجله‌ی بانو و امید چاپ شده بود.

«آتش خاموش» اولین مجموعه داستان در ایران است كه نویسنده‌ی آن یک زن ایرانی بوده است.
در آخر بهار همان سال،پس از انتشار آتش خاموش،سیمین دانشور در مسیر بازگشت از شیراز به تهران با جلال آل‌احمد آشنا شد و این تاریخ نقطه‌ی عطفی در زندگی سیمین محسوب می‌شود؛زیرا جلال آل‌احمد نیز از نویسندگان به نام آن دوره است كه اولاً با بزرگان این عرصه آمد و شد دارد.ثانیاً ذاتاً نویسنده پرور است.
سیمین دانشور در سال 1328موفق به اخذ مدرک دكتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد و رساله‌ی علم‌الجمال و جمال را كه در رابطه با ادبیات قرن هفتم است،به رشته‌ی تحریر درآورد.
به مدت پنج سال با منتقدان بزرگی چون فاطمه سیاح،بهمنیار و ملكی و فروزانفر كار كرد. داستان‌های نخستین خود را برای فاطمه سیاح میخواند و به تشویق و توسط او داستان‌هایش را برای مدت یک سال برای فردی میخواند و از نظرات او سود می‌جست.كه بعدها توسط جلال‌آل احمد متوجه شد،این فرد كسی نبوده جز صادق هدایت.كه به گفته خود سیمین به دور از هرگونه مریدپروری،آثار ابتدایی یک دختر جوان را با حوصله نقد می‌كرده است.
در سال 1329 جلال آل‌احمد و سیمین به رغم همه‌ی مخالفت‌هایی كه از جانب خانواده‌ی جلال آل‌احمد اعمال می‌شد،ازدواج كردند.
دلیل مخالفت پدر جلال كه یک روحانی بود،مكشوفه بودن سیمین بود.ولی در واقع جلال و پدرش سال‌ها بود كه سر مسائل بی‌شمار و ریشه‌ای با یكدیگر اختلاف داشتند.پدر جلال در روز عقدكنان مراسم را ترک كرد و به قم بازگشت و تا ده سال بعد از آن پای به خانه‌ی جلال نگذاشت.
در سال 1331،دكتر سیمین دانشور با استفاده از بورس تحصیلی فولبریت به ایالات متحده آمریكا می‌رود و به مدت دو سال در رشته زیباشناسی در دانشگاه استنفورد به تحصیل می پردازد و در این مدت داستان‌های كوتاه او به انگلیسی در مجله‌ی ادبی پاسیفیک اسیكتاتور و كتاب داستان‌های استنفورد به چاپ می رسد.همچنین در كلاس‌های نویسندگی خلاقه،استاد او والاس استگنر است.
در بازگشت به ایران در هنرستان هنرهای زیبای پسران و دختران به تدریس می‌پردازد.
آثار بسیاری از او به چاپ رسیده است كه «سووشون» قابل تأمل‌تر از باقی آثار اوست.
به طور كلی سیمین دانشور در آثار خود به مشكل هویت و جایگاه زن ایرانی در مرحله ا‌ی از تغییر و تحول اجتماعی می‌پردازد و تلاش زنان برای خودیابی را با انتقاد از جامعه‌ای كه دنیای زنان ناشناخته‌تر از دنیای مردان است،مورد بررسی قرار میدهد.
قبل از رمان«سووشون»سیمین دانشور در حاشیه است.آثار او ارزش چندانی ندارد كه بخواهیم سیمین را در جرگه‌ی نویسندگان به نام بیاوریم.شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین شانس زندگی سیمین،آشنایی با جلال است.
برای جلال عادت بود كه دست زیر بال دیگران كند و به قصد تجهیز لشكر برای مصافی كه او در افق روزگار می‌دید،بسیاری افراد را مشهور كرد كه بسیاری از این نام‌ها وبال گردن ادبیات هستند.جلال در سن چهل‌وشش‌ سالگی در سال 1348 جهان فانی را وداع گفت.بعد از مرگ جلال،خانه سیمین مركز نشست ‌و برخاست‌های بسیاری از روشنفكران بود.
در آن دوران بسیاری از نویسندگان به خاطر جنجال‌های قلمشان مطرح بودند یا اینكه اهل بگیر و ببندهای سیاسی بودند،اما جالب آن است كه دانشور با آنكه در بطن این جریان‌ها زندگی میكرد و نفس می‌كشید، هرگز نه وارد دنیای سیاست شد و نه از موقعیت خویش سوءاستفاده كرد.
خود دانشور علاقه چندانی به اولین اثرش یعنی آتش خاموش ندارد و معتقد است این مجموعه به مقتضای سنش،بسیار رمانتیک است و هرگز اجازه‌ی مجدد برای چاپ آن را نداده است.در این هنگام دانشور تحت تأثیر اُو هنری است.این كتاب در مقایسه با آثار بزرگ علوی و چوبک، سیاه مشقی بیش نیست.
در این اثر نقایص بسیاری وجود دارد،از جمله‌ی حضور نویسنده،تقابل مفاهیم كلی،دوپارگی در اثر،آدم‌های محلی و آدم نامتعارف.
همچنین چون داستان‌ها به شیوه‌ی یادداشت‌برداری روایت می‌شوند باعث ایجاد دردسر شده است.
آنچه كه مسلم است،دانشور در حال آماده شدن برای نگارش «سووشون» است و این نوشته‌ها تمرین آن است.كه با نگاه به برخی از شخصیت‌ها متوجه‌ی این نكته می‌شویم.مثلاً در داستان یادداشت‌های یک دوست آلمانی، زنی كه از شكست آلمان ناراحت است و خود را می‌كشد.شخصیت مادر،همان زری در سووشون است.
در داستان آخر نیز با عنوان «عطر یاس» دانشور نشان میدهد كه توانایی رسیدن به رشد و بلوغ در عرصه‌ی نویسندگی را داراست.

شهری چون بهشت

دومین كتابی كه از دانشور به چاپ می‌رسد «شهری چون بهشت» است.
دانشور هم‌چنان تحت تأثیر اُوهنری قرار دارد و توفیق نسبی آن به دلیل گره خوردن دو مفهوم متقابل به شیوه‌ی اُوهنری است.داستان هنوز هم در نثر دارای شكستگی است،اما به دلیل اینكه زاویه‌ی دید دانای كل است،این شكستگی‌ها بارز نیست.
در این داستان و هم در رمان سووشون نویسنده خیلی به زمان تأكید می‌ورزد. توالی زمانی دغدغه‌ای‌ست كه جلال آل‌احمد و غلام‌حسین ساعدی نیز با آن درگیر بودند.این توالی زمانی در داستان‌های كاملاً واقعی كه مدعی تبعیت از واقعیت است،شاید نمودی نداشته باشد،ولی در داستانی همچون،شهری چون بهشت،كه تركیبی زیبا از واقعیت و رؤیاست،توالی زمان همانند موست در گوهر.كه البته دانشور میخواهد ثابت كند كه داستانش واقعی است.
در داستان بی‌بی شهربانو نویسنده‌ی این مجموعه نشان میدهد كه در خلق دنیای ذهنی زن‌ها تواناست.
مشكلی كه در این مجموعه گریبان سیمین را می‌گیرد و در مجموعه‌ی قبلی خبری از آن نبوده،مطلق‌نگری سیمین است كه اگر آل‌احمد حكم‌گذار است، می‌تواند آگاهانه آن را نظم دهد و از دو مفهوم مقابل،مطلق بسازد و از تعمیم آن هم ابایی ندارد؛ولی سیمین نادانسته پای در این وادی گذاشته است و این امر برای او تبدیل به ضعف شده است.

سووشون

سووشون رمانی است تاریخی و سیاسی.البته كاملاً هم تاریخی نیست؛زیرا با توجه به زمان رمان كه در آن جبهه‌ی آزادی نقش مهمی داشته،هیچ اثری در رمان نمی‌بینیم.همچنین كار بالاتر از یک یادداشت روزانه و خاطرات است.كه اگر اینگونه بود،این كار نه رمان می‌شد و نه اثری باارزش.
این رمان به قول بعضی،رمانی است رمزی كه یک معنای قریب دارد و یک معنای بعید.طوری كه با فهمیدن معنی بعید آن سطح قریبش فراموش نمی‌شود. این رمان سمبلیک نیست،چون بر زمان‌ها و مكان‌های بسیار صادق نیست.
اشاره‌ای هم نیست كه اگر بود،بر موقعیت‌های فرضی نیز صادق می‌بود.در حقیقت غرب‌زدگی جلال به صورت رمان درآمده است.
رمان سووشون به حوادثی در زمان رضاخان در جنگ جهانی اول بازمی‌گردد و دانشور به شدت اصرار دارد كه زمان همه‌ی وقایع را ذكر كند.البته سووشون به دلیل رمان بودنش و رفت و برگشت‌هایی كه در آن هست،این نوع از توالی زمان باعث خطی بودن آن نمی‌شود.
نظرگاه سووشون دانای كل محدود است كه وقایع از منظر زری نگریسته می‌شود.پس حضور من نویسنده مستقر می‌ماند.تنها در چندجا نویسنده‌اش نمایان می‌شود و زری از جریان وقایع جلو می‌افتد.
نثر سووشون هرچه هست،دیگر هیچ نشانی از نثر دشتی و دیگران ندارد و شگفتا كه متأثر از نثر آل‌احمد هم نیست.مگر در مواردی كه به شیوه‌ی یادداشت‌برداری از وقایع بخواهد به ثبت سیلان ذهن زری بپردازد.با این همه و در مجموع،نثری‌ست كه تنها وسیله‌ی القاء یا محل بار امانت است و به مجرد حضور آدم‌ها،مكان و زمان و یا القاء پیام فراموش می‌شود. وسیله‌ی كشف هم نیست؛ بلكه چیزی از پیش اندیشیده شده را روایت می‌كند.به همین جهت هیچ تفاوتی میان فصول آخر و فصول دیگر نیست.
رمان دارای دوپارگی هم هست.دوبخش قصه‌ی مك ماهون و روایت سروان ارتش را چه خواننده عادی و چه خواننده‌ی اهل فن زود فراموش می‌كند و در خط اصلی رمان قرار می‌گیرد.در نتیجه این شكستگی به كلیت رمان لطمه‌ای نمی‌زند؛ولی اثر را دچار نقصان می‌كند.ضعیف‌ترین بخش رمان نقل بی‌قطع و وصل تمام قصه‌ی مک ماهون و نقل یک ‌دست خاطرات سروان ارتش است.
در این رمان كمتر از آدم‌های محلی استفاده می‌شود.غالباً از شخصیت استفاده شده تا تیپ.جز چند جا مثل خانم حكیم كه تیپ است تا شخصیت.در نقدها اعتقاد بر این است كه آدم‌های سیمین فاقد درون هستند و اگر درونی هم دارند،درون سیاسی است و بس.كه البته این ایراد با توجه به سال نگارش كتاب كمی بی‌ربط است.
شخصیت‌ها خوب پرداخت شده‌اند.آدم‌ها معمولاً اعتقادات خود را تا پایان منطقی ادامه نمی‌دهند.به همین خاطر اعمال و افكارشان متناقض است. دانشور این تناقض را در افراد عامی بسیار خوب تصویر كرده است.
هوشنگ گلشیری معتقد بوده كه تحول برخی از شخصیت‌ها ریشه‌ی درونی ندارد.كه البته این ایراد بر زری،شخصیت محوری داستان بی‌علت است.زری، همان سیمین است و سیمین همان زری است.با نگاهی بر كتاب غروب جلال متوجه می‌شویم اینكه بعد از مرگ پایه‌ی اصلی خانواده‌ی زن متحول می‌شود، امر غریبی نیست.سیمین می‌نویسد:«در زندگی،كمتر زنی چون من اقبال داشته كه جفت مناسب خودش را پیدا كند.مثل دو مرغ مهاجر كه همدیگر را یافته باشند.»
جلال به سیمین وصیت می‌كند روزگار به آدم سیلی می‌زند.سیلی كه خوردی، یا گیج می‌شوی و خلاص می‌افتی و هیچ كس دست تو را نخواهد گرفت.باید دست بگذاری سر زانویت و بگویی یا علی و بلند شوی كه شاید هم نتوانی؛اما از سیلی روزگار هوشیار هم میتوان شد و تو سعی كن كه هوشیار شوی.این زن مسلم بعد از همسر متحول می‌شود.
توجه مخصوص آل‌احمد به رمز در سووشون نیز مؤثر افتاده و این رمان سیاسی منطبق بر سیاست جلال شكل گرفته.به طوری كه یوسف آمیزه‌ای است از جلال و تخیل این امر را میتوان چه در شخصیت یوسف و چه زبان خاص آل‌احمدی او یافت.اشتباه ده ساله درباره‌ی پدر یوسف گویای آن است كه رمان‌نویس خواسته است پدر یوسف را بر پدر آل‌احمد منطبق سازد.
خلاصه اینكه جلال دهه‌ی چهل به دهه‌ی بیست رفته و زری هم حاصل آمده‌ی تجربیات خود دانشور است.زری با سه فرزند و فرزندی در راه و سپردنش به تیغ جراحی و سپردن بچه‌ها به كلفت.طوری كه او، مستقیماً در كار روزمره‌ی فرزندان دخالت چندانی نداشته باشد.اینجاست كه دانشور فقدان تجربه‌ی بی‌فرزندی را كه می‌توانست ضعف او باشد،به قدرت تبدیل كرده است. سیمین در مورد بعضی از آدم‌ها بسیار مطلق‌نگری كرده است،از جمله خانم حكیم.
قبلاً گفتیم این رمان رمز نیست.

دلایلی كه میتوان ارائه كرد،این است كه اول: دو زمان مقابل هم قرار داده شده.فصل بهار و تابستان.مرگ یوسف در مرداد ماه آن هم 29 است كه 28 مرداد سی‌ودو را به یاد می‌آورد.
ذكر فقط 31 مرداد و متذكر نشدن مرگ یوسف تمهیدی جالب است.
دوم: مقابل نهادن دو مكان.تقابل خانه باغ زری با كل ایران كه اشغال شده و به یغما رفت.نهادن دیوانه خانه و سیر حوادث آن با كل ایران در زمان اشغال ایران. تحول پسر دهاتی و تبدیل او به یک مسیحی.
ما در این رمان تركیب چند مفهوم را داریم.مراسم سیاوشان و اجرای مراسم خاص تعزیه،مرگ یوسف مرگی عام و كلی است و نیز كربلا شدن شیراز برای عمه.تركیب و تقابل یک شخص و مردم.تقابل دو چیز یا حتی بیشتر،دیگر ابزار كار هنری دانشور شده است.
وصیت‌نامه‌ی سووشون رها كردن تعلقات شخصی و هم خطر كردن وصیت یوسف است به زری،هم پیام قصه مک ماهون.در حقیقت وصیت جلال به سیمین.
البته سیمین به این نقدها اعتراض دارد.او معتقد است اثر هركس را باید با الگوی خاص خودش نقد كرد.سیمین معتقد است كه در نقد اثرش طبع شاعرانه او دیده نشده است.او باید شاعر می‌شد؛ولی چون وراج است،نتوانسته شاعر شود.او معتقد است در او یک حالت عرفانی هست كه به او قدرت پیش‌بینی حوادث را می دهد.مرگ جلال،آزادی ایرلند در سووشون پیش‌بینی شده است و این عرفان در نقدها ندیده گرفته شده.او معتقد است هركس از تناقض آدم‌های او ایراد می‌گیرد،نه شیراز را می‌شناسد و نه آدم‌ شادی است.ادبیات ایران از نظر سیمین به مرز فوق افسردگی می‌رسد.اگر ساعدی می‌نویسد،حق دارد،او سرخورده‌ی این دنیاست؛ولی از دیگران پذیرفتنی نیست.
هدف دانشور از نگارش سووشون این است كه نشان دهد تاریخ تكرار می‌شود. او معتقد است ما هرچه هستیم از بركت تاریخ است.
سر یحیی در طشت جلوی سالومه،سر امام حسین است در طشت جلوی یزید. این ایهام را اول جلال درمی‌یابد و تا حدی هم آزاد تهرانی متوجه‌ی آن می‌شود.
دانشور خود را تحت تأثیر كاپوته می‌داند و از نزدیک با او آشنا شده است و اعتقاد دارد كه چون دكترای ادبیات فارسی دارد و زیردست فروزانفر،بهمنیار و سیاح كار كرده است،بدون تقلید از جلال توانسته در خود فضای رمانش، ساده، با كلمات عامیانه شاعرانه كش‌دار به نثری برسد.
دانشور در یكی از مصاحبه‌های خود گفته:رمان سووشون خیلی بهتر از چشم‌هایش است و همچنین رمان دختر رعیت را بسیار ضعیف می‌داند.
در حالی كه رمان كلیدر را از هر جهت قبول دارد و همیشه از دولت‌آبادی دفاع كرده است.
سیمین دانشور از نثر بوستان تأثیر گرفته و هر شب نیز حافظ می‌خواند. به نظر او زبان حافظ كامل‌ترین زبان است.نظامی و خاقانی را انكار نمی‌كند؛ولی كارهای آنها را نمی‌پسندد.او میگوید نظامی حتی یكبار هم در عمرش عاشق نشده است.او همچنین مطالعات زیادی روی نثر بیهقی و ناصرخسرو داشته و مدتی زبان بریده بریده ناصرخسرو را استفاده می‌كرده.ولی چون جلال با آن زبان كار می‌كند،او رها می‌كند.او می‌گوید:«من به خودم برمی‌گردم و اصلاً كاری به بیهقی ندارم.می‌خواهم خودم باشم.»
در پایان سیمین آینده را اینگونه پیش‌بینی می‌كند:در دوره‌ی سامانی پس از اینكه آخرالزمان تاریخ برسد،یعنی پس از اینكه همه سنگ‌ها خوب واكنده شد، یك دوره‌ی سعادت بشری فرا می‌رسد.این دنیای پرهیاهو،شبیه بازار مسگرها پر از مواد مخدر،پر از ولنگاری‌های جنبی و پر از تنش و تشنج میان شرق و غرب، با این همه بمب‌های جور واجور نمی‌تواند ادامه پیدا كند و حتماً دنیایی روشن و پرامید،انتظار بشر آینده را می‌كشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: بازدید از این مطلب : 614
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : Bahram
ت : پنج شنبه 11 آبان 1391
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Harmonic... و آدرس bahram3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com