Suddenly his ball sliced and landed in a shallow pond.
As he was attempting to retrieve the ball he discovered a frog that, to his great surprise, started to speak! "Kiss me, and I will change into a beautiful princess, and I will be yours for a week.
" He picked up the frog and placed it in his pocket.
As he continued to play golf, the frog repeated its message.
"Kiss me, and I will change into a beautiful princess, and I will be yours for a whole month!" The man continued to play his golf game and once again the frog spoke out.
"Kiss me, and I will change into a beautiful princess, and I will be yours for a whole year!" Finally, the old man turned to the frog and exclaimed, "At my age, I’d rather have a talking frog!"
ناگهان توپش به خارج از زمين و داخل بركهی كمآبی رفت.
همانطور كه در حال بـرای پيـدا كردن مجدد تـوپ تلاش ميكرد با نهايت تعجب متوجه شد كه يک
قورباغه شروع به حرف زدن كرد:
مرا ببوس،و من به شاهزادهی زيبا تبديل شوم،و برای يک هفته برای شما خواهم بود.
او قورباغه را برداشت و در جيبش گذاشت.
همانطور كه داشت به بازی گلف ادامه میداد،قورباغه همين پيغام را تكرار كرد
«مرا ببوس،و من به شاهزادهی زيبا تبديل شوم،و برای يک ماه برای شما خواهم بود».
آن مرد همچنان به بازی گلفش ادامه داد و يک بار ديگر قورباغه گفت:
مرا ببوس،و من به شاهزادهی زيبا تبديل شوم،و برای يک سال برای شما خواهم بود.
سرانجام،پيـرمرد رو به قورباغه كرد و بانگ زد:
با اين سن،ترجیح میدم يه قورباغه سخنگو داشته باشم.
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 701
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2