سعد ابن معاذ از اصحاب بزرگ پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم)از اهل مدينه بود،در جنگهاى اسلامى مانند جنگ بدر،احد،خندق و...شركت داشت،و در جنگ بدر پرچمدار طايفه اوس بود، اين مسلمان متعهد و تلاشگر،درجريان جنگ خندق،بر اثر تيرى كه از ناحيه دشمن به رگ اكحل او همان رگى كه هنگام رگ زدن،آن را نيشتر مى زنند رسيد از آن پس،بر اثر خونريزى روز به روز حال او رو به ضعف نهاد و بسترى گرديد.
او شهيد زنده و جانبازى مؤمن بود،كه در مسير شهادت قرار گرفته بود پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مكرر به عيادتش مى آمد و از او تجليل و احترام كرد،در لحظات آخر عمر او،پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)در كنار بسترش مى آمد و از او پرستارى می نمود، و اين دعا را در حق او میكرد:خدايا! سعد در راه تو جهاد كرد و پيامبرش را تصديق نمود،روح او را به خوبى بپذير
صبح آن روزى كه سعد از دنيا رفت،جبرئيل بر پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم)نازل شد و عرض كرد: اى رسول خدا! چه كسى از امت هاى شما از دنيا رفته است،كه فرشتگان آسمان، روح او را به يكديگر مژده میدهند؟
پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) به مسجد آمد،و از وفات سعد اطلاع يافت آن حضرت پس از نماز صبح همراه مردم به سوى خانه سعد حركت كردند،وقتى كه وارد خانه او شدند،ديدند بستگان او مشغول غسل دادن جنازه سعد هستند،پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم)در كنارى نشست،ناگاه ديدندآن حضرت زانوهاى خود را جمع كرد،علتش را پرسيدند،فرمود:فرشته اى فرود آمد،جا براى او نبود،به او جا دادم هنگامى كه او را برداشتند،رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جلوى تابوت را گرفته بود...و فرمود:سوگند به كسى كه جانم در دست او است،هفتاد هزار فرشته: جنازه سعد را تشييع میكردند
طبق بعضى از روايات آمدن هفتاد هزار فرشته براى تشييع او از اين رو بود كه سعد به خواندن سوره توحيد،مداومت مى نمود
مقام سعد در درجه اى بود كه پيامبر(ص) به او فرمود:
مژده باد به تو،خداوند پايان عمرت را با شهادت،ختم كند،و عرش خدا از مرگ تو، به لرزه درآيد، وبه شفاعت تو،مسلمانان درقيامت به عدد موهاى حيوانات قبيله بنى كلب،واردبهشت میشوند.
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جنازه سعد را حنوط كرد و آن را تا قبرستان بقيع با سر و پاى برهنه و بدون عبا حمل نمود،و شخصا داخل قبر شد و جنازه سعد را به كمک حاضران در ميان قبر نهاد و روى قبر را با سنگ و خشت و خاک پوشانيد.
وقتى كار دفن به پايان رسيد مادر سعد كنار قبر آمد و گفت:هنيئا لک الجنه يا سعد:اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) به مادر سعد فرمود:اى مادر سعد! چيزى را به طور جزم بر خدا حكم نكنفان سعدا قدا اصابته ضمه:همانا اكنون فشار قبر، سعد را گرفت پس از فراغ،مردم به خانه هاى خود مراجعت كردند،رسولخدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نيز مراجعت نمود،در اين ميان،حاضران از آن حضرت پرسيدند:اى رسولخدا(صلى الله عليه و آله و سلم) ديديم كه شما به گونه اى با سعد رفتار كردى كه با احدى چنين نكردى،و با سر و پاى برهنه،جنازه او را حمل نمودى،و بدون عبا و رداء او را تشييع نمودى،گاهى طرف راست تابوت و گاهى طرف چپ آن را گرفتى،دستور غسل دادن جنازهاش را دادى،و نماز بر آن خواندى او را خود به خاك سپردى،در عين حال فرمودى:قبر،او را فشار میدهد چرا؟
پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم)در پاسخ فرمود:نعم انه كان فى خلقه مع اهله سوء:آرى، فشار قبر به خاطر كج خلقى سعد،با خانوادهاش بود.
عالم برزخ در چند قدمی ما
اشتهاردی
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 847
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1